12-799.jpg

آب زمزم در مکه مکرمه تنها آبی است که در جهان حاوی ترکیبات و املاح منحصر به فرد است و خاصیت درمانی دارد.

 به گزارش (ایسنا)، به نقل از مجله عکاظ آب زمزم از جمله چیزهایی است که حاجیان مکه جهت هدیه دادن یا شفا جستن با برکت و فایده‌ای که دارد برای دستیابی به آن تلاش می‌کنند چراکه این نوع از آب در هیچ جای دیگری از زمین وجود ندارد. ماجرای تاریخی زمزم که موجب شد به این نام خوانده شود به روزهایی بازمی‌گردد که حضرت ابراهیم (ع)به همراه همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل به مکه مکرمه آمدند و در مکانی نزدیک کعبه اقامت کردند وقتی حضرت ابراهیم (ع) آنها را ترک کرد هاجر برای فرزند شیرخوارش در جستجوی آب بود و هفت مرتبه فاصله بین کوه صفا و مروه را دوید و بار آخر در کنار کوه مروه یکباره چشمه آبی از دل زمین جوشید و هاجر دور آن را با ماسه گرفت تا آب جمع شود و در این حال می‌گفت "زم زم زم زم" یعنی جمع می‌شود زیرا وی می‌ترسید آب در ماسه‌ها فرو رود.رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص)در این باره فرموده‌اند: رحمت خدا بر مادر اسماعیل باد که اگر این کار را نمی‌کرد و آب جاری می‌شد امروزه بدین شکل باقی نمی‌ماند.آب زمزم ویژگی خاصی دارد و تفاوتی که بین این آب و آب‌های عادی وجود دارد نسبت املاح و کلسیم موجود در آن است. همچنین آب زمزم حاوی فلوراید و ضد میکروب است و جلبک در آن رشد نمی‌کند برخلاف سایر آب‌ها که در صورت راکد بودن مکان مناسبی برای رشد جلبک‌ها می‌شوند و سلامت خود را از دست می‌دهند.از مهمترین معجزات زمزم این است که چاه آن از ابتدای پیدایش تاکنون به هیچ وجه خشک نشده است بلکه آب آن زیادتر نیز شده است و همواره نسبت املاح آن حفظ شده است و هیچ تغییری در آن رخ نداده است و برخلاف سایر آب‌ها با نگهداری آن مزه‌اش تغییر نمی‌کند.پیرامون آب زمزم تحقیقات بسیاری انجام شده است. ایمو ماسارو محقق ژاپنی که تحقیقات دقیقی پیرامون آب انجام داده و کتاب‌های بسیاری در این زمینه انجام داده است می‌گوید: مولکول‌های آب زمزم با بقیه آب‌های جهان متفاوت است. بقیه آب‌ها را تغییر می‌دهد اما خودش تغییری نمی‌کند. اگر یک قطره از آب زمزم را به 1000قطره از آب دیگری اضافه کنیم آن آب‌ها خواص زمزم را پیدا می‌کنند.در آلمان نیز کنت فایز، مدیر یکی از بزرگترین مراکز پزشکی در مونیخ آلمان در بررسی‌هایی فهمیده است: 20 دقیقه بعد از خوردن آب زمزم انرژی زیادی به جسم منتقل می‌شود و می‌توان از زمزم به عنوان درمان موثری در بخش‌های مختلف پزشکی استفاده کرد.

نوشته شده در سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:آب زمزم,ساعت 9:34 توسط بمانی| |

زندگی نامه مرحوم حاج سید علی اکبر ابوترابی فرد

سال 1318 ه ش در قم متولد شد.ديپلم رياضي را1336 گرفت و سال1348دانشجوي‌ رشته‌ فقه و اصول دانشگاه الازهر مصر شد. او از سال 1342 سابقه‌ي مبارزات سياسي و زندان داشت.
پدر بزرگوارش آيت الله سيد عباس ابوترابي، فرزند آيت الله سيد ابوتراب و مادرش دختر آيت الله سيد محمد باقر علوى قزوينى است. حجت الاسلام ابوترابى تحصيلات ابتدايى تا پايان دوره دبيرستان را با موفقيت سپرى کرد و در سال 1336، موفق به اخذ ديپلم رياضى شد. پس از اخذ ديپلم با توصيه پدر بزرگوارش به تحصيل دروس دينى علاقمند شد و در سال 1337 به مشهد مقدس عزيمت نمود و در مدرسه نواب اقامت گزيد. دروس مقدماتى و دوره سطح را با جديت و تلاش شبانه روزى و استعدادى شگرف در حوزه علميه مشهد گذراند و از اساتيد بزرگى چون اديب نيشابورى و مرحوم آيت الله شيخ مجتبى قزوينى بهره هاى فراوانى برد.
با آغاز نهضت امام خمينى (ره) در سال 42، همراه با حاج آقا مصطفى وارد جريانات سياسى شد و در تظاهرات مردم قم در 15 خرداد سال 42، حضورى فعال داشت. در هجوم عوامل رژيم ستمشاهى به مدرسه فيضيه، مورد ضرب و شتم مأمورين شاه قرار گرفت. در پى تبعيد حضرت امام (ره) به نجف اشرف، ايشان نيز به نجف مشرف و مشغول تحصيل شد و در محضر امام راحل (ره) از درس خارج فقه و اصول معظم له بهره مند شد.
پس از حدود شش سال تحصيل در نجف، هنگامى که اعلاميه هاى امام خمينى (ره) را در کيف خود جاسازى کرده بود تا به ايران بياورد، در مرز خسروى باز داشت شد و ساواک ايشان را به زندان قصر شيرين، سپس به زندان کرمانشاه و زندان کميته مشترک و پس از آن به زندان اوين منتقل کرد و او را مورد شکنجه و بازجويى قرار داد. پس از آزادى از زندان، فصل جديدى در فعاليتهاى سياسى ايشان آغاز شد و همراه با شهيد مجاهد، سيد على اندرزگو علاوه برمبارزات سياسي، به سازماندهى جهاد مسلحانه همت گماشتند و در اين دوره بارها مورد تعقيب ساواک قرار گرفتند.
با آغاز مبارزات انقلابى مردم ايران، او سر از پا نمى شناخت و خواب را بر خويش حرام کرده بود به طورى که خود ايشان مى گفت: "در آن روزهاى پر التهاب، کار ما سنگين بود و بسيار اتفاق مى افتاد که در طول شبانه روز کمتر از يک ساعت مى خوابيديم". در جريان پيروزى انقلاب، فرماندهى گروهى از مردم که کاخ سعدآباد را به تصرف در آوردند به عهده داشت و امکانات و وسايل موجود در کاخ را مورد حفاظت قرار داده و تحويل مقامات ذى صلاح داد. ايشان همچنين با همکارى برادرشان حجت الاسلام سيد محمد حسن ابوترابي، در تصرف پادگان لشکر قزوين نقش کليدى داشتند و از خروج اسلحه و ادوات و تجهيزات جنگى ممانعت کردند. پس از پيروزى انقلاب اسلامي، به عنوان رئيس کميته انقلاب اسلامى قزوين به خدمت محرومان و مستضعفان پرداخت و پس از آن با رأى مردم، به عضويت شوراى شهر قزوين انتخاب و رئيس شورا شد. همزمان با آغاز جنگ تحميلي، با لباس رزم به سوى جبهه رفت و در کنار شهيد دکتر مصطفى چمران در ستاد جنگهاى نامنظم به سازماندهى نيروهاى مردمى پرداخت و شخصاً به ماموريت هاى شناسايى رزمى و دشوار مى رفت. آزادى منطقه پر حادثه و خطرناک "دب حردان" به فرماندهى وى و در رأس يک گروه متشکل از يکصد رزمنده فداکار، يکى از اقدامات ايشان است.
مرحوم ابوترابى سرانجام در روز 26 آذر ماه سال 59 در جريان يکى از مأموريتهاى شناسايى که براى تکميل شناسايى قبلى خويش انجام داد تا نيروهاى ستاد جنگهاى نامنظم آماده يک عمليات گسترده شوند، بر اثر اشتباه يکى از همراهان خود، در حالى که هفت کيلومتر از نيروهاى خودى دور شده و تا 200 مترى دشمن پيشروى کرده بود، هنگام بازگشت مورد شناسايى دشمن بعثى قرار گرفت و گرچه مى توانست خود را از دام دشمن برهاند، اما چون قصد داشت همراهان خود را نجات دهد، با تانک و نفربر به تعقيب وى پرداختند و نهايتاً به اسارت دشمن درآمد. مرحوم ابوترابى پانزده ماه اول اسارت را در سلولهاى زندانهاى بغداد و تحت شديدترين شکنجه ها گذراند و در اراده پولادين اين مرد خدا خللى ايجاد نشد تا پس از سپرى کردن سختى هاى فراوان و دو بار تا پاى چوبه دار رفتن با لطف و رحمت الهى و امدادهاى غيبي، ايشان به اردوگاه و جمع اسيران ايرانى منتقل شد.
حجت الاسلام ابوترابى پس از حضور در جمع ساير اسيران، با رهبرى حکيمانه خود و با تمسک به ائمه معصومين (ع) و با معنويت و سعه صدر و حلم و بردبارى فوق العاده مکر و حيله دشمنان بعثى را بى تأثير نمود و شمع محفل ايران شد و در جهت تقويت روحيه مقاومت و ايمان آنان از هيچ اقدام و ايثارى دريغ نورزيد. هدف و راه را به آنان نشان مى داد و چون ابرى فياض، اميد و ايمان را بر آنان مى باريد. اردوگاههاى عنبر، موصل1، 3، 4 و رماديه و تکريت 5، 17، 18، و نيز سلولهاى زندانهاى بغداد شاهد خوبيها و مجاهدتهاى خستگى ناپذير آن عارف حکيم هستند. اين عارف مجاهد، پس از ده سال اسارت سرانجام در سال 1369، همراه با خيل آزادگان سرافراز به ميهن اسلامى بازگشت و به جاى آنکه پس از سى سال مبارزه و تلاش طاقت فرسا به استراحت بپردازد، راهى دشوارتر را در پيش گرفت و همراهى آزادگان و پى گيرى مشکلات آنان را وظيفه خود مى دانست و در اين راه تمام تلاش و توان خود را صرف کرد و در تاريخ 7/7/69 با حکم رهبر معظم انقلاب در جايگاه نماينده ولى فقيه در امور آزادگان قرار گرفت و تمام سعى خويش را به کار بست تا آزادگان، مايه عزت و تقويت نظام جمهورى اسلامى باشند.
در دوره هاى چهارم و پنجم مجلس شوراى اسلامي، با رأى بالاى مردم قدرشناس تهران به مجلس راه يافت و در خانه ملت، با اقدامات خود، مسئولين و کارگزاران نظام را به رعايت عدالت، توجه به توده مردم و حفظ ارزشهاى دينى نمود. مرحوم ابوترابي، تقويت و دفاع از نظام اسلامى و ولايت فقيه را واجب مى دانست و نسبت به شخص مقام معظم رهبرى ارادت و اعتقاد ويژه اى داشت و اطاعت از ايشان و تقويت معظم له را در هر مجلس و محفلى متذکر مى شد. آن مجاهد خستگى ناپذير، سرانجام در تاريخ دوازدهم خرداد 79 در حالى که همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد مقدس و زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) بودند، در جاده بين سبزوار و نيشابور، براثر تصادف جان به جان آفرين تسليم کرد و ارواح آن عالمان وارسته از خاک به افلاک پر کشيده و به لقاء الله پيوستند و در صحن آزادي حرم مطهر امام رضا (ع) غرفه 24 به خاك سپرده شدند.

برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی صدا و سیمای مرکز قزوین

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:اکبر ابوترابی فرد,ساعت 8:46 توسط بمانی| |

در صفحه 129 از كتاب «تراث الكربلاء» (میراث كربلا) كه توسط آقای «مسلمان هادی صلعمة» تألیف شده، مطالبی در مورد تل زینبیه سلام الله علیها بیان شده است.

به گزارش شیعه آنلاین، در این مطلب آمده: تل به معنای تپه، توده خاك و ریگ است. سرزمین كربلا، ناهموار و دارای تل و تپه بوده است. در حادثه كربلا تپه‌ ای مشرف بر محل شهادت شهدای كربلا وجود داشته كه حضرت زینب سلام الله علیها بالای آن می‌آمدند تا وضعیت برادر عزیزشان حضرت امام حسین علیه السلام را در میدان نبرد بررسی كنند.



 

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:کربلا,ساعت 8:54 توسط بمانی| |

کتاب “اسارت در هور” درباره ماجرای اسارت ۵ نفر از خلبانان هوانیروز در جنگ تحمیلی و براساس خاطرات ۲ نفر از آن ها، به قلم مرتضی قاضی و توسط انتشارات روایت فتح منتشر می‌شود. به گزارش سجاد، کتاب “اسارت در هور” در مجموعه “روایت نزدیک” (برشی کوتاه از یک حادثه و روایت آن توسط راوی) قرار دارد. کتاب درباره سقوط هلیکوپتر ایرانی، در منطقه هور است که خلبانان آن توسط نیروهای عراقی و به مدت۳ روز در جاده خندق اسیر می‌شوند.قخلبانان تصور می‌کردند اعدام خواهند شد. اما نیروهای ایرانی به فرماندهی مرتضی قربانی به جاده نزدیک شده و بعد از حوادثی، اسرا آزاد می شوند. بنابراین گزارش، حمید صفایی و جهانگیر دلیری فر،۲ نفر از خلبانان اسیر در هور بودند که از تلفیق خاطرات آن‌ها این کتاب شکل گرفت. سال‌ها پیش در برنامه تلویزیونی روایت فتح مستندی با موضوع خاطرات اسارت ۵ خلبان هوانیروز پخش شد. این خاطرات به صورت مکتوب در آمد و در کتاب “اسارت در هور” مورد استفاده قرار گرفت.

 

قسمتی از متن کتاب:

نگاهم به هور بود و می خواستم پرنده را بکشانم سمت دایره وسط هور. اما هدایت هلی کوپتر از دست من خارج شده بود. خودش هر طرفی می خواست می رفت. شده بودم مثل راننده هایی که ماشینشان فرمان بریده. خیلی برایم زور داشت؛ موجودی که تا چند لحظه قبل کنترلش کاملاً در اختیارم بود، بنای ناسازگاری گذاشته بود و هر کاری دلش می خواست می کرد. شده بود مثل یک بچه ی لج باز. چیزی نمی توانستم به اش بگویم. انگار نه انگار که سال ها خلبانش بوده ام. “اسارت در هور” روایت دو خلبان هوانیروز است از عملیات بدر؛ روایتی از سه روز اسارت./چاپ آخر 1391

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:“اسارت در هور”,ساعت 8:30 توسط بمانی| |

انتشارات پيام آزادگان در پنجمين سال شركت خويش در نمايشگاه كتاب، براي دومين بار ميزبان قدم‌هاي گرم رهبر تمام آزادگان و راست‌قامتان جهان بود. امسال نيز همانند سال 1390، رهبر انقلاب اسلامي با حضور پربركت‌شان در غرفة كوچك پيام آزادگان، روشني‌بخش چشمان تمامي آزادگان شد‌ه‌اند.

خانم مريم بيات (معاون بخش پژوهش مؤسسه پيام آزادگان) بعد از سلام و عرض خوش‌آمدگويي به مقام معظم رهبري (دامت ظله) تازه‌ترين كتاب چاپ شدة اين مؤسسه را به ايشان معرفي كردند و يادآور شدند كه اين كتاب داستان زندگي همان اسير نوجوان 13ساله‌اي است كه با خبرنگار هندي به دليل نداشتن حجاب مصاحبه نكرده است. وي همچنين به تناسب نامگذاري سال 1392 با عنوان «حماسه سياسي و حماسه اقتصادي» ظريف‌ترين نكتة اين كتاب را برگزيد و به جانشين والاي امام خميني(ره) عرضه داشت: «مهدي طحانيان در همان مصاحبة ماندگارش در واقع يك حماسة سياسي خلق كرده است.» و در توضيح اين موضوع ادامه داد: «حماسه سياسي زماني خلق شد كه نصيرا شارما (خبرنگار هندي) بحثي سياسي را مطرح كرد و سپس براي نشان دادن عدم اهميت امام خميني(ره) به اسرا گفت: امام خميني به اسرا گفته است كه اين بچه‌هاي اسير براي كشور ما نيستند و اصلاً اينها ايراني نيستند.

و مهدي با شجاعت تمام جوابشان را اينگونه داد: من كه مي‌دانم آقا اين حرف را نزده، اما اگر هم يك درصد چنين چيزي گفته باشند راست گفته‌اند،‌ چون ما ديگر بچه نيستيم. امام خوب مي‌دانست كه بچه به جبهه نفرستاده بلكه مرد فرستاده است... اگر هم گفته باشد او رهبر من است و هرچه او بگويد همان است».

خانم بيات همچنين بعد از معرفي پيام آزادگان و بخش انتشارات آن به آقاي حسيني (وزير ارشاد و فرهنگ اسلامي) خطاب به مقام معظم رهبري بيان داشت كه پيام آزادگان در صدد است كه خاكريز پنهان جنگ تحميلي را به مردم بشناساند.

و رهبر عظيم‌الشأن انقلاب اسلامي در پاسخ او فرمودند:

خاكريز پنهان، چه تعبير زيبايي! چقدر عالي، چقدر خوب.

و در پايان اين ديدار كوتاه اما پرشور يك جلد كتاب «سرباز كوچك امام» از طرف مؤسسه فرهنگي پيام آزادگان به عزيزترين يار امام منتظران(عج) تقديم شد.

«يارب اندر كنف ساية آن سرو روان گر من سوخته يكدم بنشينم چه شود»

اين كتاب را با تمام بي‌مقداري‌اش تقديم مي‌كنيم به عزيز جان، آن پير فرزانه و رهبر عزيزمان. باشد كه گوشه چشمي عنايت فرمايند و مقبول افتد.

 

 

نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:خاكريز "پنهان",ساعت 8:27 توسط بمانی| |

میلاد پر شکوه دختر رسول خدا و سرور زنان دو عالم ، حضرت فاطمه سلام الله علیها مبارک باد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در سال پنجم بعثت، که سال ولادت فرزندش بود؛ در سخت‎ترین شرائط و حالات به سر مى برد.

اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندك نخستین، شدیداً تحت فشار .

محیط مكه بر اثر شرك و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگ‎هاى قبایل عرب و حاكمیت زور و بینوایى توده هاى مردم، تیره و تار بود.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آینده مى اندیشید، آینده اى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آینده اى كه با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دوردست و شاید غیر ممكن بود.

در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملكوت آسمان‎ها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الكبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگین‎ تر، توأم با امید بیشتر .

در روایتى از اهل سنت و شیعه - كه هر دو بر آن تأكید دارند - مى خوانیم: پیامبر(صلی الله علیه و آله) در شب معراج از بهشت عبور مى كرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از آن میوه بهشتى منعقد شد.

لذا در حدیث مى خوانیم كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را بسیار مى بوسید، روزى همسرش عایشه بر این كار خرده گرفت، كه چرا این همه دخترت را مى بوسى؟!

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جواب فرمود:

«من هر زمان فاطمه را مى بوسم، بوى بهشت را از او استشمام مى كنم.»

و به این ترتیب این مولود بزرگ از عصاره پاك میوه هاى بهشتى و از پدرى همچون پیامبر(صلی الله علیه و آله)، و مادر ایثارگر و فداكارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى گام به دنیا نهاد، و طعن و سرزنش‎هاى مخالفین كه پیامبر را بدون «نسل جانشین» مى پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «كوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر كثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.

این بانوى بهشتى نام‎هایی داشت كه هر كدام از دیگرى پر معنى تر بود: 1- فاطمه، 2- صدیقه، 3- طاهره، 4- مباركه، 5- زكیه، 6- راضیه، 7- مرضیه، 8- محدثه، 9- زهرا و هر یك بیانگر اوصاف و بركات وجود پربركت او است.

همین بس كه در نام معروفش «فاطمه» بزرگترین بشارت براى پیروان مكتبش نهفته است، چرا كه «فاطمه» از ماده «فطم» به معنى جدا شدن، یا باز گرفتن از شیر است، و طبق حدیثى كه از پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) روایت شده به امیر مؤمنان على(علیه السلام) فرمود:

«مى دانى چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟

عرض كرد: بفرمائید.

فرمود: براى آن كه او و شیعیان و پیروان مكتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده اند!»

از میان نام‎هاى او نام «زهرا» نیز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: چرا فاطمه را «زهرا» مى نامند؟

فرمود: «زیرا زهرا به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود كه چون در محراب عبادت مى ایستاد، نور او براى اهل آسمان‎ها پرتو افكن مى شد، همانگونه كه نور ستارگان براى اهل زمین [پرتو افكن است ]، لذا زهرا نام نهاده شد.»

هنگامى كه خدیجه زنى با شخصیت و معروف به بزرگى بود، با پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ازدواج كرد زنان مكه با او قطع رابطه كردند، و گفتند: او با جوان تهی‎دست و یتیمى ازدواج كرده و شخصیت خود را پائین آورده است!

این وضع همچنان ادامه یافت تا این كه خدیجه باردار شد و جنینش كسى جز فاطمه زهرا نبود.

به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قریش فرستاد و از آن ها خواست كه در این ساعات حساس و پردرد و رنج به یارى او بیایند و تنهایش نگذارند، اما او با این پاسخ سرد و دردآلود روبرو شد كه:

«تو سخن ما را گوش نكردى، با یتیم ابوطالب كه مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نیز به كمك تو نخواهیم شتافت!»

خدیجه با ایمان، از این پیام زشت و بى معنى سخت غمگین شد، اما در اعماق دلش نور امیدى درخشید كه خدایش او را در این حال تنها نخواهد گذاشت.

لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محیط خانه تنها بود، و زنى كه او را كمك كند وجود نداشت، قلب او فشرده تر مى شد، و امواج خروشان بى مهری‎هاى مردم روح پاكش را آزار مى داد.

ناگهان برقى در افق روحش درخشید، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود دید، سخت نگران شد. یكى از آن چهار زن صدا زد:

نترس و غمگین مباش. پروردگار مهربانت ما را به یارى تو فرستاده است ما خواهران توایم.

من ساره ام!

و این یك آسیه همسر فرعون است كه از دوستان تو در بهشت خواهد بود.

آن دیگری مریم دختر عمران، و این چهارمى را كه مى بینى دختر موسى بن عمران، كلثوم است!

ما آمده ایم كه در این ساعت یار و یاور تو باشیم.

و نزد او ماندند تا فاطمه بانوى اسلام دیده به جهان گشود.

آرى به مصداق:

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكة الا تخافوا ولاتحزنوا»؛ كسانى كه بگویند پروردگار ما الله است، فرشتگان بر آن ها نازل مى شوند و مى گویند نترسید و اندوهى به خود راه ندهید.»

در اینجا نیز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصیت جهان به یارى خدیجه با ایمان و پر استقامت شتافتند.

تولد این مولود خجسته آنچنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خشنود كرد كه زبان به مدح و ثناى پروردگار گشود، و زبان بدخواهان كه او را ابتر مى خواندند، براى همیشه كوتاه شد.

خداوند مژده این مولود پربركت را در سوره كوثر به پیامبرش داد و فرمود:

انا اعطیناك الكوثر، فصل لربك وانحر، ان شانئك هو الابتر»؛ ما سرچشمه جوشان خیر كثیر را به تو بخشیدیم، اكنون كه چنین است، براى پروردگارت نماز بجاى آور و تكبیر گو! مسلماً دشمن تو، ابتر است!

 
بارها گفت محمد که علی جان من است ، هم به جان علی و جان محمد صلوات

salavat

اهدا می کنیم به ارواح ملکوتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، ائمه اطهار علیهم السلام ، همه شهدا از صدر اسلام تا کنون ، امام شهدا و جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
 

وب سایت ختم قرآن و ختم صلوات، حدیث پیامبر و ائمه اطهار،برگزاری مسابقه قرآنی،قرآن مجيد آنلاین، متن ترجمه جستجو تلاوت تفسیر و دانلود قرآن,استخاره و فال با قرآن,آموزش قرآن,پیامک موبایل قرآن,holy quran,download quran mp3,quran translation and recitation ختم قرآن و ختم صلوات,حدیث پیامبر و ائمه اطهار,قرآن آنلاین,متن،ترجمه،جستجو،تلاوت،تفسیر و دانلود قرآن,استخاره،فال،مسابقه قرآنی,آموزش قرآن,پیامک موبایل قرآن,holy quran,download quran mp3,quran translation recitation
نوشته شده در چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:فاطمه الزهرا,ساعت 9:22 توسط بمانی| |

آزادة دلاور، مهدي طحانيان كوچك‌ترين سرباز و كم‌سن‌ترين قهرمان مقاومت در اردوگاه‌هاي بعثيون عراقي بود. او در هنگام اسير شدن و در رويارويي با دژخيمان بعثي همچون عدنان خيراله وزير دفاع و مردشماره دو عراق (در زمان صدام) حماسه‌اي جاودانه آفريد. در خرمشهر وقتي كه عدنان خيراله از او پرسيد، اينجا چه مي‌كني؟ در جواب او هيبت پوشالي او را خرد كرد و گفت:

شما در خرمشهر ما چه مي‌كنيد؟ اكنون بعد از سال‌ها،آزاده سرافراز، مهدي طحانيان در سنگر دفاع از ارزش‌هاي دفاع مقدس و فرهنگ مقاومت و ايثار، به روايتگري آن دوران سخت و طاقت‌فرساي اسارت پرداخته است و گنجينه‌هاي درون سينه را براي نسل امروز و نسل‌هاي فردا به رشته تحرير درآورده است. تا جوانان برومند اين مرز و بوم بدانند كه راه و رسم شهادت و از جان‌گذشتگي كورشدني نيست و كتاب مثنوي مقاومت همچنان بر تارك تاريخ مي‌درخشد. بي‌شك مي‌توان اذعان كرد كتاب سرباز كوچك امام بعد از كتاب‌هاي داء و پايي كه جا ماند يكي از آثار نفيس و ماندگاري است كه حكايت مردان مردي را روايت مي‌كند كه آيندگان به آنان فخر و مباهات مي‌كنند. اين كتاب كه توسط انتشارات مؤسسه پيام آزادگان به چاپ رسيده و در نمايشگاه بين‌المللي كتاب سال 1392 در معرض عموم قرار خواهد گرفت. اين اثر شامل 350 ساعت مصاحبه با آزادگان عزيز و همچنين 30 ساعت مصاحبه اختصاصي با دوستان هم‌اردوگاه هی و فرماندهان و مطلعين مي‌باشد كه تحقيق و نگارش آن 4 سال به طول انجاميد و سركار خانم فاطمه دوست‌كامي نويسندگي آن را به عهده داشته است.

 

نوشته شده در شنبه 31 فروردين 1392برچسب:سرباز ,ساعت 8:53 توسط بمانی| |

 

مکتب فاطمه (سلام الله عليها) مکتبي اعجازآميز است. مکتبي است که تمام آثار درخشان پديد آمده از اين مکتب، حيرت آدمي را بر مي انگيزاند. هر بُعد و جنبه اي از حيات فاطمه (سلام الله عليها)که مورد مطالعه قرار مي گيرد، نکته آموزنده و هدايت کننده و شگفت آوري دارد. برکات آن بر همه افراد نازل است و بر امتي که خواستار رهايي است نازل تر. چه بسيارند درس هايي که از زمينه هاي مختلف زندگي فاطمه (سلام الله عليها)حاصل مي شود و مسلمانان با استفاده از آنها، مي توانند راه حيات را براي خود هموار سازند. از مسايل درس آموز حيات فاطمه (سلام الله عليها)، مسأله همسرداري و خانه داري اوست. بناي زندگي ويژه اي که اساس آن مبتني بر اهداف و مقاصد انساني و الهي، انس و صفا، تکميل و تکامل، خلوص و وحدت بوده است و ثمره آن رشد طرفين، توليد نسل و گزينش بر اساس کفويت ايماني و اخلاقي و برتري يکي بر ديگري در رديف افسانه هاست.

خانه فاطمه (سلام الله عليها)
نخست از خانه فاطمه (سلام الله عليها)حرف بزنيم، جايي که او و علي (عليه السلام)در آن زندگي کرده اند و گل هاي بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدت هاي زياد، آن ها در اطاق اجاره اي زندگي را سرکرده اند که دور از خانه پيامبر بود. بعدها رسول خدا با يکي از صحابه سخن گفت و خانه اجاره اي آن ها را به محلي نزديک تر به خود آورد و سال ها گذشت تا آن ها خود صاحب خانه اي و حجره اي کوچک شدند. اين خانه که در کنار خانه پيامبر بود و بيش از يکي دو متر با آن فاصله نداشت، خانه اي بود کوچک و محقر، فرش آن شامل حصيري بود که تنها نيمي از اطاق را مي پوشاند و نيم ديگر با شن نرم مفروش بود. درب آن يک لنگه اي و معرف فقر اهل خانه. در اين خانه فاطمه (سلام الله عليها)با علي (عليه السلام)هم راز و بهتر بگوييم هم بند و هم سلول بود. از ديدي محلي براي زندگي و مسکن است، از سويي ديگر کارگاهي است براي کارهاي دستي فاطمه (سلام الله عليها) که براي کمک معاش و يا در بسياري از موارد براي خدمت به فقرا و مساکين انجام مي گرفت و از جهتي مرکز آمد و شد ياران علي (عليه السلام)، دوستان فاطمه (سلام الله عليها)، زنان مسأله دار و هدايت خواهي بود.
فاطمه (سلام الله عليها)اين خانه را مدرسه و دانشگاهي ساخته بود، نه تنها براي فرزندان خود، بلکه براي زنان مسلمان که سوالات مذهبي خود را از او مي پرسيدند. آن را کانون مقدسي ساخته بود که اعضاي خانه آن را سنگري دانسته، پناه و سکون خود را درآن جا مي جستند. اين کانون مطمئن ترين محل آرامش و پناه علي (عليه السلام) بود.
اهميت خانه داري
فاطمه (سلام الله عليها)از کساني نبود که خانه داري را کاري کوچک بشمرد و يا خانه را به شوق اداره و منصبي ترک گويد و يا آن را محل و مرکزي براي بلند پروازي خود قرار دهد. او به اين نکته آگاه بود که کانون خانوادگي و اداره آن کمتر از اداره يک کشور نيست و حتي پايه کشورداري به حساب مي آيد. و هم مي دانست و از زبان پيامبر شنيده بود که خدمت در خانه و خانه داري داراي اجر و حسنه است، حسنه اي که هيچ کاري از زن با آن برابري نمي کند.
روزي رسول خدا از اصحاب خود پرسيد: زن در چه حالي به خدا نزديک تر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند. فاطمه (سلام الله عليها)اين سخن را شنيد و پيام فرستاد: «زن در حالي به خدا نزديک تر است که ملازم خانه باشد و از آن بيرون نشود. »
او مي دانست که خانه سنگر است، پايگاه اجتماعي اعضا است، همانند يک نهاد اجتماعي گران قدر است و کاري براي زن از نظر ارزشمندي معادل خانه داري نيست. بدين سان، هم خود را به خانه داري نهاد و اداره و مديريت آن و نيز تربيت فرزند را در آن به وجهي نيکو پذيرا شد. او در اين راه احساس خجلت و ننگي نداشت و زير بار وظايف آن شانه خالي نمي کرد.
مرکزيت خانه اش در مسير تربيت فرزند، مشاوره و همدلي با علي (عليه السلام)و مهرورزي به اهل خانه بود و حاصل چنين اقدامي، فاطمه (سلام الله عليها) را بيش از پيش محبوب کرد و او را راضي به اين تقسيم کار پيامبر بود که کار درون خانه از آن او و کار بيرون خانه از آن علي (عليه السلام) باشد و خداي را بر اين امر سپاس گزار و شاکر بود.
مسئوليت در خانه
او به فرموده رسول گرامي اسلام، رييس خانه بود. کدبانويي مجرب که گويي تمام دوره هاي مديريت خانواده را گذرانده و به وظايف خود نيکو آشنا بود. مسئوليتش سنگين بود، در آن روزگار دشوار؛ آن هم در دوره فقر خاندان پيامبر او بايد به امور زير مي رسيد:
ـ سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه اي که مرکز آمد و رفت است و چند کودک خردسال درآنند.
ـ تربيت و اداره و نظافت و سرپرستي فرزندان که آن هم کاري اندک و آسان نيست.
ـ پيشه وري و صنعت گري چون بافتن پيراهن براي فرزندان و يا پشم ريسي براي کمک به معاش.
ـ آسياب کردن گندم يا جو با دستاس که رسول خدا فرموده: «دست فاطمه (سلام الله عليها)در اين راه زخمي شده است. »
ـ آوردن آب از بيرون که در آن روزگار اين هم مشکلي براي فاطمه (سلام الله عليها)بود و خانه ها آب نداشتند.
ـ هدايت و سرپرستي زنان جديدالاسلام که از برکت فاطمه (سلام الله عليها)هدايت مي شدند.
و بالاخره کارهاي ديگري که هر زني بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه مي دوند ولي باز هم کارشان نيمه کاره مي ماند. براي تهيه مختصر غذايي آن هم وقت مي گذراند ولي باز هم مطبوع طبع آن ها قرار نمي گيرد. درک سنگيني مسئوليت او ميسر نيست، مگر آن گاه که آدمي خود در شرايط آن قرار گيرد.
سکون خانه
خانه فاطمه (سلام الله عليها)از آن خانه هايي است که خدا خواسته نام او در آن جا بلند گردد و مورد تسبيح و تقديس باشد. طبيعي است که چنين خانه اي نمي تواند مرکز آشفتگي و هرج و مرج باشد. نخستين چيزي که بايد در آن حضور داشته باشد سکون و آرامش است و فاطمه(سلام الله عليها) سعي داشت چنين کند. او مي داند که ترقي و عظمت شوهر، کوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زيادي مرهون زندگي آرام و ساکن او در محيط خانه است و خانه بايد سنگر آرامش و محل تجديد قوا باشد تا شوهر بنشيند، درست نقشه بکشد و درست طراحي کند و درست تصميم به اجرا و عمل بگيرد. خانه بايد در سکون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتي کرده و مشقات بيرون را از تن به در نمايد.
خانه فاطمه (سلام الله عليها)براي علي(عليه السلام)چنين وضعي داشت. علي (عليه السلام)در کنار زهرا(سلام الله عليها)احساس آرامش مي کرد و حتي هرگاه که از حوادث و مشکلات زندگي به ستوه مي آمد به سنگر خانه پناه مي برد و در آن جا کمي با فاطمه (سلام الله عليها)سخن مي گفت و تجديد قوا مي کرد و از نو سرگرم کار و تلاش و مبارزه مي شد و اين امر در سراسر زندگي علي (عليه السلام) وجود داشت، حتي پس از وفات فاطمه (سلام الله عليها) و در سر مزارش.
گرمي و روشنايي کانون
فاطمه (سلام الله عليها)در محيط خانه چون ماهي درخشان بود که نور وجودش، کانون خانه و دل علي (سلام الله عليها)را روشن مي کرد. او مصداق اين آيه قرآن بود که : «او روشني بخش خانه بود، ديدارش رنج ها و غصه ها را از دل مي زدود(1)». علي (عليه السلام)خود فرمود: «وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه مي کردم تمام غم و غصه ام زدوده مي شد. (2)»
فاطمه (سلام الله عليها) کانون خانواده را گرم مي داشت، علي (عليه السلام) و فرزندان را دل به اين خوش بود که در کنار فاطمه اند و در آن کانون اند. از ديدي، او چون شمعي بود که پروانه ها را به دور خود جمع کرده، به آن ها گرمي و نور مي داد. خانه اش کانون انس و صفا بود. اعضاي خانه با هم انس و آشتي و معاونتي داشتند و در کمال هم رنگي و صداقت، در سايه ايمان به خدا و رسول و کتاب او زندگي مي کردند. اگر علي (عليه السلام)تصميمي مي گرفت همگان همراه او بودند و اگر فاطمه (سلام الله عليها)تصميمي اتخاذ مي کرد ديگر افراد خانه با او همگام مي شدند و بالاخره فاطمه (سلام الله عليها)در گرم داشتن کانون لطف و عنايت به همسر، رحمت و دلسوزي به فرزندان، مصداق حديث پيامبر بود که، خيرنسائکم، الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن(3)و مصداق احاديث ديگر رسول چون عفيفه بودن، شوهر دوست و فرزند دوست بودن و ضمن اين که او خود ملهم به الهامات الهي بود.
اصل ساده زيستي
روزي پيامبر وارد منزل فاطمه (سلام الله عليها)شد، دخترش را ديد که روي زمين نشسته با يک دست فرزندش را در آغوش گرفته و با دست ديگر با آسياب دستي گندم ها را آرد مي کند، اشک در چشمان پيامبر حلقه زد و فرمودند: «دخترم، تلخي ها و مشکلات دنيا را به ياد شيريني و سعادت بهشتي بر خود گوارا ساز. »
ساده زيستي و ساده پوشي و زندگي با روح و صفا، سبک و سيره فاطمه (سلام الله عليها)بود و بر دوري گزيدن از اسراف کاري و زندگي در اسارت تجملات اصرار مي ورزيد؛ چرا که زندگي پر زرق و برق و تجملي به جاي اين که انسان را به نيک بختي و آزادي و آزادگي و آرامش خاطر برساند او را به انواع قيد و بندهاي بيهوده گرفتار مي نمايد.
اصل فروتني و مديريت پذيري
حضرت فاطمه (سلام الله عليها)در پاسخ درخواستي از سوي حضرت علي (عليه السلام)مي فرمايند: «خانه، خانه توست، زنان همراه مردان هستند و من در هيچ کاري با تو مخالفت نمي کنم. »
با اين که حضرت (سلام الله عليها)در ابعاد گوناگون زندگي ممتاز و هم سنگ اميرمؤمنان بودند و از لحاظ موقعيت معنوي و جايگاه اجتماعي و خانوادگي نيز همانند ايشان بودند. اما نه تنها در قلمرو زندگي به ويژه خانه و خانواده خود را با همتاي خويش هماهنگ و همراه مي کردند، بلکه در شرايط حساس و سرنوشت ساز از ديدگاه و موضع خويش به احترام آن حضرت گذشت مي کردند.
اصل عشق و صميميت در خانواده
آن بانوي بزرگوار، در همه ابعاد زندگي، به ويژه در زندگي مشترک الهام بخش و در رابطه با حقوق ديگران، سيره اش وفا و وفاداري بود. چرا که ايشان رهروان خويش را بر اين انديشه رهنمون مي کردند که وقتي ميان دو جوان پيمان زندگي مشترک بسته مي شود، زندگي انفرادي آنان به يک زندگي اجتماعي تبديل مي گردد و امضاي اين پيمان مقدس و انساني بدان مفهوم است که آن دو انسان با هم پيوند مي بندند تا پايان زندگي يار و ياور و وفادار يکديگر و رفيق راه هم باشند. خود حضرت نيز در اين رابطه مي فرمايند: «اي پسر عمو! از روزي که با تو زندگي کرده ام نه به تو دروغي گفته و نه خيانتي کرده و نه با تو مخالفتي ورزيده ام. »
اصل همسرداري
حضرت فاطمه (سلام الله عليها)مي فرمايند: «واي به حال زني که شوهرش را خشمگين کند و خوشا به حال کسي که همسرش از او خشنود باشد. »سيره فاطمه (سلام الله عليها)در زندگي مشترک، رعايت دقيق و ظريف حقوق و حرمت همتاي زندگيش بود. از اين رو کسي که انتظار دارد حقوق و حرمت او از سوي ديگران رعايت گردد و شخصيت و کرامت او گرامي داشته شود، خود بايد حقوق و حرمت ديگران را پاس دارد.
اصل برنامه ريزي در خانواده
حضرت فاطمه (سلام الله عليها)سمبل نظم و انضباط، نمونه ظرافت، دقت و تدبير بود. ايشان بر اين باور بود که دينداري و دين باوري راستين، پاي بست بودن به حساب و کتاب، قانون و مقررات و داشتن نظم و برنامه در زندگي مي باشد.
اصل همکاري و کمک کاري
حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در تنگنا، خستگي و دشواري زندگي بود، ولي چنان نبود که شوهري خودخواه و تن پرور داشته باشد که اين همه کارها و تلاش ها را وظيفه خاص زن بداند و کمک کارش نباشد. نه، علي(عليه السلام) چنين مردي نبود. او در کار و تلاش مردانه اش کمتر از فاطمه (سلام الله عليها)نبود. چه بسيار از کارهاي خانه را او انجام مي داد. حتي با فاطمه (سلام الله عليها)مي نشست و گندم آسياب مي کرد و حتي در مواردي نان مي پخت، رسيدگي به امور بيرون، تهيه نان براي چنان خانواده اي با فرزندان متعدد، آن هم کار و اشتغالي مشروع، آب کشي براي مزرعه و درختان، کار فردي براي آبياري درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگيري از بينوايان، بردن نان و آذوقه براي دردمندان، عبادت رسمي و حضور در عرصه هاي سياسي خود کاري بس وسيع و پردغدغه بود. در عين حال هرآنگاه که از کار روزمره فارغ مي شد و به خانه مي آمد با همان بدن خسته به کمک فاطمه (سلام الله عليها)مي شتافت. اصلاً يکي از عوامل شادابي و تکامل خانواده ها تعيين حدود مسئوليت افراد در خانواده است. با تقسيم کار، عدالت اجتماعي در محيط کوچک خانواده سعادت مي آفريند. تفاهم و تعاون دو اصل لازم اخلاقي در تشکيل و پايداري سالم نظام خانوادگي است.
از ديدگاه اسلام مرد حق ندارد همسر خويش را به چشم يک خدمتکار بنگرد و کارهاي خانه را وظيفه واجب او بداند. اين صفا، ايثار، صميميت، رأفت و عطوفت زن است که زمينه پذيرش کارهاي طاقت فرسايي، چون: خانه داري، فرزندداري و همسرداري را پديد مي آورد. از اين رو اسلام مرد را موظف مي کند که همچون گلي پربها از همسر خويش مراقبت کند.
اما گذشته از اين صحبت ها، آيا من و شماي مادر و همسر که امروز کار و فعاليت در اجتماع و جامعه، جزء جدايي ناپذير زندگي مان شده، چقدر به خانه و همسر و فرزندانمان مي رسيم. اگر واقعاً درجه اهميت و اولي را به خانه داري و همسرداري و فرزندپروري که وظيفه اصلي ماست داده ايم و به کار بيرون مان هم مي پردازيم که عادليم و خوش انصاف و حق هم همين است که همسرمان برتر از يک گل از ما مراقبت و نگهداري و حفاظت نمايد. اما اگر نه، کار خانه را ننگ و عار مي دانيم و فراموش کرده ايم که براي چه ازدواج کرده ايم و قرار نيست فرزنداني بي ادب و بي تربيت تحويل جامعه بدهيم و مي بايست اول به نيازهاي همسر و فرزندانمان که هم حق طبيعي آن هاست و هم به واسطه برآوردن اين نيازها در درجه اول اين خودمان هستيم که به آرامش مي رسيم، لازم است در نظريات و باورهايمان پالايش کنيم و با تفکر و تأمل، به خود برسيم و به زن بودنمان. زني که کرامت و شرافت و بزرگي اش برتر است که از دامن زن، مرد به معراج مي رود...
پي نوشت ها :
1 ـ 19/انسان
2 ـ مناقب خوارزمي /ص256.
3 ـ نهج الفصاحه.
منابع
1 ـ در مکتب فاطمه (سلام الله عليها)دکتر علي قائمي
2 ـ جامي از زنان کوثر، استاد محمد تقي مصباح يزدي.
3 ـ نهج الحياه.
4 ـ بحارلانوار.
5 ـ بيت الاحزان.
6 ـ دلائل الامامه.
7 ـ فرهنگ فاطمه.
8 ـ سيري در سيره ريحانه پيامبر.
9 ـ بانوي نمونه اسلام.
 
نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:فاطمه,ساعت 15:15 توسط بمانی| |

اللهُمَّ صلّ علی فاطمه وأبیها ** وبَعلِها و بَنیها ** وسرّالمُستودع فیها

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ

عشق یعنی دل سپردن در الست

از می وصل الهی مستِ مست

عشق یعنی ذکر ناموس خدا

یا علی گفتن به زیر دست و پا

زهرا از ديدگاه علي (ع) :

وقتي كه پيامبر (ص) از حضرت علی (ع) پرسيد : زهرا را چگونه يافتي ؟ عرض كرد : نعم العون علي طاعه الله . فاطمه چه خوب ياوري براي طاعت الهي است ..

http://publicrelations.tums.ac.ir/images/news/yazahra1.jpg

 

نوشته شده در شنبه 1 فروردين 1392برچسب:زهرا از ديدگاه علي (ع) ,ساعت 8:50 توسط بمانی| |

ویتامین های گروه B به دلیل خاصیت زیاد و تاثیر زیادی که روی روح و روان دارند برای طول سفر بسیار مفیدند


به گزارش خبرنگار کلينيک باشگاه خبرنگاران و به نقل از مدیکال هلت نیوز؛ این ویتامین می تواند انرژی مورد نیازتان را برای سفر فراهم کند و انرژی لازم را برای بدنتان تامین نمايد.

بررسی ها نشان می دهند؛B6و B12 ویتامین های ویژه و خاصی از گروه B هستند که می توانند انرژی را افزایش دهند و شما را شاداب و سر حال کنند همچنین ویتامین C نیز نقش زیادی در تامین انرژی بدن شما دارد.

گفتنی است این سه ویتامین خاصیت ترمیم کنندگی نیز دارند و باعث می شود تا به بافت ها و سلولهای بدن آسیبی نرسد.

اگر می خواهید امسال سفری متفاوت را با دیگر سفرهایتان تجربه کنید حتما مکمل های این ویتامین را تهیه کنید و در طول سفر حتما همراه با غذا و دیگر مواد غذایی مصرف کنید.

نکته: این ویتامین ها می توانند ذهن و روان شما را از افکار منفی دور کند و اعصابتان را بهبود می بخشد و کمک می کند تا سفری پر از شادی و پر از انرژی را تجربه کنید.

نوشته شده در پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:,ساعت 9:16 توسط بمانی| |

عملیات خیبر

 

پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی سراسر ارتش عراق، دشمن برای دست یابی به پدافند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونه ای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت؛ و در مناطق پست، با به کارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. در عین حال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره می گرفت. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود. این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچ گونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمی پنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمی کرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند.

هم چنین عراق در سال های سوم و چهارم جنگ تاکتیک های جدیدی اتخاذ کرد، که طبعا نیازمند به کارگیری تاکتیک ها و تدابیر جدید بود. به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و به دست گرفتن ابتکار عمل، منطقه هور با سه ویژگی انتخاب گردید:

ضعف و ناتوانی دشمن در عملیات آبی خاکی،سرعت عمل،غافلگیری.

منطقه هور با توجه به تجارب به دست آمده از عملیات رمضان تا والفجر 4 و با در نظر گرفتن توان خودی و دشمن، و نیز نقش زمین و تاثیر گذاری آن، انتخاب شد. نظر به راکد بودن نسبی آب هور و وسعت بیش از اندازه آن، که طبعاً منجر به طولانی شدن عقبه های نیروهای خودی می شد و نیز فقدان زمین مناسب جهت قدرتمندی و قابلیت های نیروهای خود (پس از عملیات رمضان تا قبل از خیبر)، از جمله شرایط و عواملی بود که موجب می شد دشمن تصور عملیات گسترده را از طرف هور نداشته باشد و همین تصور باعث گردید که عراق، از جزایر مجنون شمالی و جنوبی و شرقی دجله تنها با چند گردان پدافند نماید.

در این میان، اجرای عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شمال هور، به رغم نتایج غیرمطلوب آن، نتیجه ای بزرگ – هر چند غیر مستقیم – بر جای گذارد. عملیات در منطقه چزابه، شناسایی موقعیت ضعیف دشمن در منطقه هور را در پی داشت.

فرماندهان سپاه پاسداران که به مناسبت عملیات والفجر مقدماتی در آن منطقه حضور یافته بودند، با مشاهده نقاط ضعف دشمن، سریعاً به طراحی عملیات خیبر پرداختند و با استفاده از تجربه حاصل از عملیات والفجر مقدماتی، ضریب امنیت را شدت بخشیده و رعایت حفاظت اطلاعات را اصل قرار دادند. مضافاً به این که دو نکته مهم دیگر در دستور کار قرار گرفت. نکته اول، فعالیت های شناسایی بود که با توجه به رعایت اصل حفاظت، به نیروهای بومی سپاه خوزستان واگذار شد.

نکته دوم، تغییر در سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد قابلیت عملیات آبی – خاکی بود که باید متحقق می شد ، بر همین اساس، یگان دریایی سپاه (قرارگاه نوح) تشکیل شد. در عین حال، برای جلوگیری از هوشیاری دشمن، قرارگاه دریایی سپاه در بوشهر فعال گردید تا به این وسیله تلاش جدید به منظور افزایش فعالیت در خلیج فارس تلقی گردد.


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:44 توسط بمانی| |

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شهادت علي بن موسي عليه‌السلام 
وقتي موسي بن جعفر(ع)، پس از زندانهاي طولاني و شكنجه‌هاي مداوم در زندان به شهادت مي‌رسد و با اين حال، هارون سعي مي‌كند، شهادت آن گرامي را، مرگي طبيعي جلوه دهد! بديهي است كه مأمون نيز از اين تلاش دريغ نكند. 
اين است كه برخي وفات امام را به خوردن انگور و گروهي به مرگ طبيعي و دسته‌اي به بدخواهي و دسيسه عباسيان نسبت داده‌اند و جمعي هم چون شيعه، شخص مأمون را عامل مسموميت و شهادت آن گرامي دانسته‌اند. 
از نظريه اول كه سخيف‌ترين نظريه است و سعي دارد علاوه بر پوشاندن جنايت مأمون، وجهه معنوي امام را نيز مخدوش سازد، بايد كريمانه گذشت، زيرا نسبت چنان امري به امام كه خود حكيم و خردمند و زاهد است و به ديگران دستورالعملهاي بهداشتي مي‌دهد، جز از سر عداوت و غرض‌ورزي و يا ناآگاهي نمي‌تواند باشد. 
مگر اين امام نيست كه در «رساله ذهبيه» به مأمون مي‌نويسد: «اي مأمون! جسد به منزله زميني است كه آباداني آن به مراقبت بسيار نيازمند است. اگر بيش از اندازه به آن آب برسد محصولش فاسد خواهد شد و اگر آب به آن نرسد از تشنگي خواهد مرد... بايد نيك بينديشي و بنگري كه چه چيزي با طبيعت تو سازگار است و آن را نيرومند مي‌سازد و چه چيزي زيان‌آور است و سلامت تو را به خطر خواهد انداخت. پس اندازه‌گيري در خوراك را همواره در نظر داشته باش... پيش از آن كه كاملاً سير شوي از خوردن دست بردار كه به صلاح جسم و سلامتي توست و سبب رشد عقلاني تو خواهد بود.» 
آيا ممكن است امام با اين دانسته‌ها و معارف و با آن شخصيت معنوي و الهي، در نتيجه بي‌مبالاتي در خوردن، زمينه مرگ خويش را فراهم كند!؟ 
در ميان نويسندگان و تاريخ‌نگاران برخي مانند ابن جوزي، احمد امين، يعقوبي و... بر اين عقيده‌اند كه امام به كسالتي مبتلا شد و به مرگ طبيعي، در طوس درگذشت و مسموميتي در كار نبوده است. 
ابن جوزي مي‌نويسد: «بعضي بر اين باورند كه مأمون، علي بن موسي الرضا(ع) را مسموم ساخته است، ولي اين ديدگاه پذيرفته نيست، زيرا خليفه از درگذشت امام به شدت نگران شد و چندين روز گرد خوردنيها و نوشيدنيها و لذتهاي گوناگون نرفت، حتي هنگام ورود به بغداد با لباس سبز وارد شد، در حالي كه حدود يك سال از ماجراي رحلت حضرت مي‌گذشت. وفات امام در اثر كسالتي بود كه در طوس بر آن جناب عارض شد.» 
احمد امين چنين مي‌نويسد: «به گمان من عبدالله مأمون در كارش خلوص داشت، لكن مقدر چنين بود كه حضرت در اثر كسالت سه روزه در گذرد.» 
آنگاه وي مي‌افزايد: «گرچه مورخان شيعه ادعا كرده‌اند كه مأمون به دليل نارضايتي از نتايج ولايتعهدي، حضرت را مسموم ساخت، ولي با توجه به تأثر شديد خليفه بعيد است كه او چنين اقدامي كرده باشد. علاوه بر اين كه مأمون هنگام ورود به بغداد، همچنان لباس سبز را كه شعار علويان بود بر تن داشت و از نيروهاي نظامي و درباريان نيز خواسته بود تا چنين كنند؛ هر چند پس از مدتي چون عباسيان را از اين شيوه ناراضي يافت آن را تغيير داد. به هر حال با توجه به چنين قراين و شواهدي اگر امام مسموم هم شده باشد، شخصي غير از مأمون آن را مرتكب شده است.» 
يعقوبي نيز ضمن شمارش و بررسي حوادث سال 203 ه‍ . ق مي‌نويسد: «علي بن موسي بن جعفر در قريه‌اي كه به آن نوقان مي‌گفتند درگذشت و بيماري وي بيش از سه روز به طول نينجاميد.» 
ساده‌انديشي و جمود از مورخاني كه قرنها قبل مي‌زيسته‌اند دور از انتظار نيست، ولي از نويسنده‌اي چون احمد امين كه در روزگار خودش گريه استعمار را بر غارت مستعمرات ديده است، شگفتا! كه اقدامات فريبكارانه و اندوه سياسي مأمون را ملاك داوري و تحليل تاريخ قرار داده است! 
به هر حال، با درنگ در آثار عالماني كه به عصر ائمه(ع) نزديك بوده‌اند و نيز با توجه به روايات گوناگوني كه به بعضي از آنها اشاره خواهيم داشت، اين نظريه نمي‌تواند مستند و قابل قبول باشد. بنابراين، آنچه ميان حديث‌شناسان و تاريخ‌نگاران از اتقان و استحكام برخوردار است و روايات نيز بر آن گواهي مي‌دهد، اين است كه شهادت حضرت رضا(ع) به وسيله انگور يا انار مسموم بوده است. 
احمد امين پس از اين كه در مورد حضرت، مرگ طبيعي را مي‌پذيرد، مي‌نويسد: «بنابر قراين و شواهد، اگر حضرت را مسموم كرده باشند، به وسيله فرد يا افرادي غير از مأمون صورت گرفته است.» 
يكي ديگر از نويسندگان در گزارش سفر خليفه از مرو به بغداد مي‌نويسد: «مأمون از مرو به سرخس آمد و در آن جا قتل فضل، اتفاق افتاد و قراين نشان مي‌دهد كه تدبير آن با خليفه بوده است، زيرا فضل به خليفه خيانت كرد و منشأ دشمني ميان او و عباسيان شد و او مي‌دانست تا فضل زنده است امكان ارتباط ميان آنها ميسر نيست. بدين جهت او را كشت و سرهاي بريده چهار تن را كه به قتل فضل متهم كرده بودند، براي برادرش حسن بن سهل فرستاد و به وي تسليت گفت و چون روز عيد فطر عازم بغداد شد، در طوس حادثه ديگري رخ داد و علي بن موسي الرضا وفات كرد و خليفه را متهم كردند كه عامل قتل اوست.»
آنگاه اين نويسنده ادامه مي‌دهد: «بعيد نيست كه عده‌اي از عباسيان هوادار مأمون به دليل اين كه از تيرگي ميان او و عباسيان رنج مي‌برده‌اند و منشأ اختلاف را ولايتعهدي حضرت رضا(ع) مي‌دانسته‌اند كمر به قتل امام بسته‌اند، تا بدين وسيله زمينه آشتي ميان آنان را فراهم كنند. از اين رو، خليفه رساله معروف خود را به عباسيان بغداد نوشت و درباره مسأله خلافت به آنان اطمينان داد.» 
اين نظريه گواه و سند تاريخي ندارد جز آنچه از كلام اربلي به دست مي‌آيد و آن نيز ابهام دارد. تنها نقطه روشني كه در اين ديدگاه ديده مي‌شود، اين است كه تا اندازه‌اي به واقعيت مسائل سياسي نزديك شده است و احتمال شهادت را، احتمال قابل قبول شناخته است.


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:امام رضا,ساعت 10:38 توسط بمانی| |

فهرست وقایع ماه محرم الحرام...................



 

اوّل محرم الحرام

1. آغاز ایام حسینی2. ماجرای شعب ابیطالب علیه السلام 3.جنگ ذات الرقاع 4. اولین جمع آوری زکات 5. امام حسین علیه السلام در راه کربلا 6. قیام مردم مدینه بر علیه یزید 7. کلام عاشورایی امام رضا علیه السلام

دوّم محرم الحرام

1. ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

سوّم محرم الحرام

1. نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه 2. ورود عمر بن سعد به کربلا

چهارم محرم الحرام

1. فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام

ششم محرم الحرام

1. یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد 2.اولین محاصره فرات در کربلا 3. تراکم لشگر یزید در کربلا

هفتم محرم الحرام

1. ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد 2. منع آب از امام حسین علیه السلام

هشتم محرم الحرام

1. قحط آب در خیمه های حسینی

نهم محرم الحرام تاسوعا

1. محاصره خیمه ها در کربلا 2. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها 3. درخواست تاُخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام 4. آمدن لشگر تازه نفس به کربلا 5. خطابه امام حسین برای اصحابش

شب عاشورا

1. سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش 2. سخنان زینب کبری سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام

دهم محرم الحرام عاشورا

1. شهادت امام حسین علیه السلام 2. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی 3. شهادت مسلم بن عوسجه 4. شهادت حر بن یزید ریاحی 5. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری 6. شهادت همسر وهب 7. شهادت شبیه ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله 8. شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام 9. شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام 10.شهادت قمر منیر بنی هاشم علیه السلام 11.شهادت مولانا الرضیع باب الحوایج علی اصغر علیه السلام 12. آمدن ذوالجناح با یال و کوپال خونین به سوی خیمه فاطمیات 12. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم 13.غارت اموال 14.فراز فاطمیات و علویات در بیابانها 15.غارت کردن لباس و ذره 16.جدا شدن سرهای مطهر 17.به آتش کشیدن خیمه های آل الله 18.شهادت دختران کوچک گریه و ماتم 19.راُس مطهر امام حسین علیه السلام در کوفه 20.خونین شدن ریشه هر گیاه 21.قتل ابن زیاد 22.قیام حضرت مهدی علیه السلام 23.وفات ام سلمه

شب یازدهم محرم الحرام

1.شام غریبان کربلا 2. سر امام حسین علیه السلام در تنور خولی

یازدهم محرم الحرام

1.حرکت کاروان اسرا از کربلا 2. تشکیل مجلس ابن زیاد 3. حرکت اهل بیت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه

دوازدهم محرم الحرام

1.دفن شهدای کربلا 2. ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه 3. روز شهادت حضرت سجاد علیه السلام

سیزدهم محرم الحرام

1.اسرای اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد 2. اسرای اهل بیت علیهم السلام در زندان کوفه 3. خبر شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه و شام 4. شهادت عبد الله بن عفیف

پانزدهم محرم الحرام

1.فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

نوزدهم محرم الحرام

1.حرکت کاروان کربلا به سوی شام

بیستم محرم الحرام

1. دفن بدن جون در کربلا

بیست و پنجم محرم الحرام

1. شهادت امام سجاد علیه السلا م

بیست و ششم محرم الحرام

1. شهادت علی بن الحسن المثلث

بیست و هشتم محرم الحرام

1. وفات حذیقه بن یمان 2. تبعید امام جواد علیه السلام به بغداد 3. ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به بعلبک

بیست و نهم محرم الحرام

1. رسیدن کاروان اسرا به شام

تتمۀ محرم الحرام

1. نوشتن صحیفه ملعونه 2. وفات ماریه قبطیه


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:,ساعت 15:32 توسط بمانی| |

باسمه تعالی

 

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

 

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

 

نام، القاب، کنیه‌ها

 نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."

صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...

ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

 

مادر و پدر

همانگونه که می‌دانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.

 

ولادت

 فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.

 

مکارم اخلاق

 سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.

1-   از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.

گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

2-   رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه "هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.

3-   امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه."

 

ازدواج و فرزندان آن حضرت

 صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عده‌ای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عده‌ای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می‌نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه می‌باشند که در دامان چنین مادری تربیت یافته‌اند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) می‌باشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب می‌گردند و از ذریه ایشان به شمار می‌روند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.

زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار می‌آید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایه‌های حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گسترده‌ای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست می‌آید، آنست که حتی در سخت‌ترین شرایط و طاقت‌فرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.

ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.

 

فاطمه (علیها السلام) در خانه

 فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) می‌نگریست، غم و اندوهش زدوده می‌شد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که می‌پنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبه‌ای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات می‌نماید و او را از افتخارات خویش بر می‌شمرد و یا آن هنگام که می‌فرماید: "بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."

 

مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان

 فاطمه زهرا (علیها السلام) در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیم‌تر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) می‌باشد.

اگر بخواهیم مقام علمی فاطمه (علیها السلام) را درک کنیم و به گوشه‌ای از آن پی ببریم، شایسته است به گفتار او در خطبه فدکیه بنگریم؛ چه آنجا که استوارترین جملات را در توحید ذات اقدس ربوبی بر زبان جاری می‌کند، یا آن هنگام که معرفت و بینش خود را نسبت به رسول اکرم آشکار می‌سازد و یا در مجالی که در آن خطبه، امامت را شرح مختصری می‌دهد. جای جای این خطبه و احتجاجات این بانوی بزرگوار به قرآن کریم و بیان علت تشریع احکام، خود سندی محکم بر اقیانوس بی‌کران علم اوست که متصل به مجرای وحی است (قسمتی از این خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از دیگر شواهدی که به آن وسیله می‌توان گوشه‌ای از علو مقام فاطمه (علیها السلام) را درک نمود، مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار می‌باشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (علیها السلام) در جریان فدک (که مقداری از آن در ادامه ذکر خواهد گردید)، به روشنی بر احاطه فاطمه (علیها السلام) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت می‌نماید.

مقام عصمت

 در بیان عصمت فاطمه (علیها السلام) و مصونیت او نه تنها از گناه و لغزش بلکه از سهو و خطا، استدلال به آیه تطهیر ما را بی‌نیاز می‌کند. ما در این قسمت جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث، تنها اشاره می‌نماییم که عصمت فاطمه (علیها السلام) از لحاظ کیفیت و ادله اثبات همانند عصمت سایر ائمه و پیامبر است که در قسمت مربوطه در سایت بحث خواهد شد.

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 8:21 توسط بمانی| |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com